به کجا چنین شتابان ؟
گون از نسیم پرسید
دل من گرفته زینجا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان ؟
همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم
به کجا چنین شتابان ؟
به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم
سفرت به خیر ! اما تو و دوستی خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلام ما را
محمدرضا شفیعی کدکنی
به کجا چنین شتابان...
به چه چیز بسته ای دل ؟
هوس سفر به سویی
و هزار دور باطل...؟
نه سرای دیگری هست
نه نگاه آشنایی
بی بهانه حبس هستیم
در سکوت پر صدایی
نامه های این خیابان
خائنانه رازدارند
تو سلام خویش بر دار
نه ندای بی نوایی...
همین لحظه/ از خودم
دختر تو خود معجزه ای!!!!!!!!